من حرکت دو دست را در حین چلاندن لباس خیس در جهت مخالف یکدیگر دیدم ، در حالی که هدفشان یکی بود.بنابراین دانستم که چه بسیار می توان راه هایی مخالف و متفاوت برگزید و به یک هدف رسید.
من آیین آیینه ها را به دو دلیل بهتر و برتر دیدم ؛ نخست این که هر چه را می بیند، همان گونه که هست نشان می دهد، بی کم و کاستن و بدون اراستن و پیراستن؛ و دیگر این که هر چه را می بیند، فراموش می کند و هیچ کینه ای را به دل راه نمی دهد.
من در مسابقه فوتبال زندگی، نه گل زدن را ، که گل شدن را هنر دیدم.
من خداوندگاری را دیدم که گستره گسترده زمین و آسمان او را برنمی تایید؛ اما در دل تنگ بنده مومنی می گنجید.
من خورشید فروزان را در دست های روشنگر مردی دیدم که می کوشید نهری از نور را در رگ های سرد شب دیجور جاری سازد.