سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهی بر اصول منطق و اخبار مرتبط

استاد مکانیک داشت سرسیلندر یک ماشین هوندا را باز می‌کرد که چشمش به یک جراح مشهور قلب افتاد که به داخل تعمیرگاه می‌آمد. جراح داخل شد و منتظر ماند تا مکانیک بیاید و نگاهی به ماشینش بیندازد

 

ناگهان مکانیک با صدای بلند گفت سلام دکتر! می‌خواهی یک نگاهی به این موتور بیندازی؟

 

جراح که قدری متعجب شده بود، نزدیک‌تر رفت و کنار هوندا ایستاد.

 

مکانیک، کمر راست کرد و دست‌هایش را با یک تکه پارچه پاک کرد و گفت: دکتر، به این موتور نگاه کن. من قلب‌ش را باز کردم و والف‌ها را بیرون آوردم و هر قسمتی را که آسیب دیده بود یا تعمیر یا عوض کردم و بعد هم همه چیز را سر جای خودش گذاشتم و حالا ماشین مثل روز اول‌ش کار می‌کند. اما یک سؤالی دارم. چطور است که من باید فقط سالی بیست و چهار هزار دلار در آمد داشته باشم و شما سالی یک ملیون و هفتصد هزار دلار و این در حالی است که هر دو اصولا یک کار را انجام می دهیم؟

 

جراح مکثی کرد و به بغل ماشین تکیه داد و آهسته زیر گوش مکانیک گفت: اگر مردی، این کار را وقتی موتور روشنه انجام بده